کد مطلب:180033 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:263

خطبه ی امام سجاد در کوفه
بیماری امام سجاد علیه السلام گرچه بسیار رنج آور بود ولی گویی مصلحت بود تا امام سجاد علیه السلام در كربلا كشته نشود و با زنده ماندن او،



[ صفحه 30]



پیام خون شهیدان كربلا به همه جا برسد و نهضت امام حسین علیه السلام به رهبری و نظارت او با بهترین روش، ادامه یافته و تكمیل گردد.

دشمنان با بی رحمانه ترین روش، بازماندگان شهیدان كربلا، از بانوان و كودكان را به صورت اسیر روانه كوفه، مقر حكومت عبیدالله بن زیاد كردند. غل جامعه كه یك وسیله ی آهنی سنگینی بود، بر گردن امام سجاد علیه السلام انداختند، تا آن حضرت در مسیر راه شكنجه گردد.

روایت شده امام سجاد علیه السلام را بر شتر بی جهاز سوار كردند و بر اثر فشار غل جامعه، از رگهای گردنش خون جاری بود و با همین وضع وارد كوفه نمودند. [1] .

جمعیت بسیار از كوفه برای تماشا آمده بودند. امام سجاد علیه السلام فرصت را غنیمت شمرد؛ در همانجا خطبه ای خواند و برای اولین بار، رگبار سرزنشش را بر مردم بی وفای كوفه فرو ریخت و به آنها هشدار سختی داد، اشاره به آنها كرد و فرمود: «ساكت شوید!» همه ی آنها ساكت شدند، آنگاه برخاست و پس از حمد و ثنا و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود:

«ای مردم! هر كه مرا شناخت كه شناخته است، و هر كه مرا نشناخت، من خود را به او معرفی می كنم. من علی فرزند حسین، فرزند علی بن ابیطالب هستم. من فرزند كسی هستم كه حریم احترام او، گستاخانه هتك شد. اموالش را



[ صفحه 31]



ربودند، ثروتش به تاراج رفت، و افراد خانواده اش اسیر شدند، من پسر كسی هستم كه او را در كنار رود فرات سر بریدند، بی آكه خونی از او طلبكار باشند، یا قصاصی از او بخواهند. من فرزند كسی هستم كه او را با شكنجه كشتند. و كفی بذلك فخراً: «همین فخر او را بس كه در راه خدا شهید شد».

ای مردم! شما را به خدا، آیا می دانید كه شما برای پدرم نامه ی دعوت نوشتید و او را فریب دادید و با او بیعت نمودید و پیمان بستید، سپس به جنگ او پرداختید؟!

فتباً لما قدمتم لانفسكم، و سوأة لرأیكم...

«هلاكت و مرگ بر شما! با این كرداری كه به پیش فرستادید، و رسوا باد رأی شما.»

شما با چه چشم و رویی به رسول خدا صلی الله علیه و آله می نگرید، آن هنگام كه به شما بفرماید «عترت مرا كشتید و حرمت عترتم را هتك نمودید، پس شما از امت من نیستید.»

در این هنگام صدای گریه ی مردم از هر سو بلند شد. بعضی از آنها به بعضی دیگر می گفتند: به هلاكت رسیده اید و نمی دانید. آنگاه فرمود:

«خداوند رحمت كند كسی را كه نصیحت مرا بپذیرد، و سفارش مرا درباره ی خدا و رسول و خاندانش نگهداری كند، چرا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله اسوه و پیشوای مطاع ما است.»



[ صفحه 32]



حاضران همه گفتند: «ای فرزند رسول خدا! ما هم اكنون همه گوش به فرمان توییم، و نگهبان احترام شما هستیم. هرگز تو را رها نمی كنیم. آنچه می خواهی به ما فرمان بده، ما با دشمن تو در جنگ هستیم و با صلح كننده ی تو در صلح می باشیم، قطعاً از یزید ملعون، قصاص و بازخواست می كنیم و از كسی كه به تو و ما ستم نموده بیزاریم.»

امام سجاد فرمود:

«هیهات! هرگز به قول شما اعتماد نكنم، ای بی وفایان نیرنگباز! هرگز شما به خواسته های خود نمی رسید. آیا می خواهید مرا نیز فریب دهید؟! سوگند به شتران حركت كننده ی در مسیر حج، چنین چیزی نخواهد شد. هنوز زخم دل بهبود نیافته، دیروز پدرم را با افراد خانواده اش كشتید، هنوز مصیبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و پدرم و فرزندان پدرم فراموش نشده، و هنوز داغ آنها گلوگیر می باشد، درخواست من از شما (بی وفایان) این است كه نه به سود ما باشید و نه به زیان ما.»

سپس امام سجاد علیه السلام اشعاری خواند و با سرزنش مردم بی وفای كوفه، و هشدار به آنها خطبه را به پایان رسانید. [2] .


[1] مقتل الحسين مقرم، ص 393.

[2] لهوف، ص 157 - 159 - نفس المهموم، ص 217 - 218.